قالب شعری فیدان

ثبت آثار فاخر شاعران ایران زمین

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر فارسی» ثبت شده است

بی تو - وجیهه دهقان بنادکی

دعوتید به یک شعر فیدان 👇

دنیای من بی تو ندارد رنگ و بویی 
زندان سردی را اسیرم بی تو،گویی 

فصل بهاری را نمی‌خواهم، نباشی 
با من بمان ،ای بهترین شعروترانه 

مهرت همیشه در وجودم ماندگار است 
این دل فقط باتو عزیزم ، سازگار است 

غیر از تو را این دل نکرده باور ای جان 
بعد از خدا ،هستی تو در این دل ،یگانه 

شوری ،نشاطی ،شمعی و پروانه ات من 
بانوی عاشق پیشه و همخانه ات من 

ای مهربان ،فانوسِ شبهایم تو هستی 
با تو تمام لحظه هایم، عاشقانه 

پژمرده گردد ،گر نباشی بوته ی گُل 
دیگر نمیخواند برایم ،بی تو بلبل 

حتی اگر روزی ،تو دور از من بمانی 
از دوری ات، عُمری شود اشکم روانه 

مانند لیلا ،صادقانه با تو هستم 
درهای غم را رویِ خود ،من با تو بستم

مجنونِ من باش و کنارم زندگی کن 
لیلا منم، تنها تو باش ،مجنونِ خانه ح

#وجیهه_دهقان_بَنادَکی

موافقین ۰ مخالفین ۰

صدایی آمد - احمد صیفوری

دعوتید به یک شعر فیدان 👇

صدایی آمد از گلدستهٔ شهر
که می‌آورد با خود، مژدهٔ فجر

میانِ غصه‌هایِ سینه‌ای تنگ
مؤذن باغمی شیرین اذان گفت

اذان در کوچه‌های شهر پیچید
کنارم سربه سجده، شاخهٔ بید

نمِ باران چکید از دیدهٔ ابر
دلم بی‌تاب شد قدری از آن گفت

اذان بود و از آن گفتم به ایزد
که ایزد جامی از صبرم بریزد

دوای دردهای کهنه صبراست
خدا از لطف خود به صابران گفت

به لطفش دردِ دل، درمان گرفته
جهان سخت را آسان گرفته

در این دنیا که مرموز است و فانی
محبت را مسیری جاودان گفت

پس از سختی یقین آسایشی هست 
در این آیه عجب آرامشی هست

درود بیکران بر آن خدایی
که باید شکرِ او را هر زمان گفت

#احمدصیفوری

موافقین ۰ مخالفین ۰

حرف های مانده - لویال

دعوتید به یک شعر فیدان 👇

 تا حرف های مانده به دل گریه آورند 
"انبوه واژه های غزل" کم می آورند 

راهی برای ماندن شب های تار نیست
 ظلمت حریف روشنی ی قرصِ ماه نیست 

حق سهم ِ زندگیست ولی سلب می شود
هر کس که اعتراض کند، جلب می شود 

راه بِزِه به روی همه باز می شود 
از هر جهت بساطِ عدالت به راه نیست

از شستشوی مَغزِ  شُکوفا شده بترس
از اتحادِ صَد مَن ِ تنها شده بترس 

وقتی که بغض ِ  مَردمِ ما اتنحاری است 
 سَدی برای بستنِ طغیانِ  آه نیست... 

چندین هزار راهِ نرفته وَ یک خدا
یعنی خدا شناخته ما را جدا جدا

نزدیک تر شد از رگِ گردن به خلق تا
مقصد خداست کَسی بی پناه نیست

وقتی مسافریم و مهیا ی رفتنیم
روحی فرا تر از گِل و ابعادِ هر تنیم 

نرخِ بلیتِ  رفتنِ ما خون بهای ماست 
عمری که رفته پای عدالت تباه نیست

 آماده ایم تا که قیامت به پا کنیم
مولایمان  بگوید و ما  اقتدا کنیم 

 از خود گذشتگی به خدا اشتباه نیست
ظلمت حریف ِ  روشنی ِ قرصِ ماه نیست... 

#لویال_بداهه_فیدان

موافقین ۰ مخالفین ۰

بغض - فاطمه انصاری

دعوتید به یک شعر فیدان 👇

دوستان  آیا شما با من مدارا می کنید
زخم های سخت قلبم را مداوا می کنید

بغض می بلعد مرا از بس نگفتم از غمم 
می شود این‌جا کسی حرف مرا عنوان کند

راست می گویم دلم هرگز نمی سوزد دگر
مثل آن دودی که از کنده برآید بی ثمر

من چنینم رام و سرگردان شبیه برزخم 
نیست دارویی که احوال مرا  میزان کند

درد دارد حال من مانند دندانی خراب
می‌زند ریشه به جانم مثل نیلوفربه آب

گاه گاهی می زنم زل بر خرابی هوا
کاش می شد آسمان آه مرا باران کند،

من نمیدانم چرا هرکس دمی باما نشست
دست رد بر سینه ام زد قاب قلبم را شکست

گرچه بعضی ها درون فکرشان پر فتنه بود
حتم دارم که خدا این راز را افشان کند

#فاطمه_انصاری

موافقین ۰ مخالفین ۰

چشمهایت - علی اصغر هدایتی

دعوتید به یک شعر فیدان 👇 

فدای چشمهایت نگاه می کنی آه 
نگاه باب میل است چقدر خوب و دلخواه

فدای چشمهایت ؛ نگاه کردن تو 
چقدر پاک وساده ست فدای چشمهایت 

چقدر بی ریایی چه بی ریا و ساده 
خدا محبتت را به قلب من نهاده 

خدا تو را فرستاد برای من عزیزم 
چقدر  گرم و گیراست فضای چشمهایت 

دو چشم تو پر از حس پر از صداقت و عشق 
دلت پر از صفا و پراز حقیقت و عشق 

به عاشق شکسته نگاه کن نگاهی 
عزیز من بمیرم برای چشمهایت 

خدای چشمهایت مرا به سمت خود خواند 
و دور چشمهایش نگاه تشنه ام ماند 

دوباره زل زدم به نگاه مهربانت 
نگاه مهربان و خدای چشمهایت 

زبان چشمهایت مرا صدا زد انگار 
درست من شنیدم صدای توست این بار 

صدا ؛ صدای خوبی ست صدای عشق ؛ احساس
چقدر گرم و گیراست صدای چشمهایت 

هنوز مانده طعمش به روی لب لبانت
فدای آن لبان و زبان و آن دهانت 

لبان نازنینت چقدر خوب و شیرین 
چقدر گرم و نافذ جدای چشمهایت 

#علی_اصغر_هدایتی

موافقین ۰ مخالفین ۰